مصاحبه با خدا
اشرف هاشمی اشرف هاشمی

وقتی در پای تلویزیون مینشینی  در مورد حادثه یی که در بلند منزل های امریکا – یا طوفان سونامی اندونیزیا ویا جنګهای فلسطین و اسرائیل و مسایلی اتومی ایران  انتخابات امریکا حملاتی تروریستی درهند .... با تفصیل و اسنادحرف میزنند یااینکه ګوش برادیو میدهی از اب وهوای امروز وفردا وحتا یک هفته یي برایت با جزییات حرف میزند یا جریده یی را بازمیکنی در باره یک موضوع داغ که در سر خط نشریه جا داده چنان با لعب لعاب حرف کشیده که چشم خواننده نمیتواند بی تفاوت از کنار ان رد شود.  شوق انسان به خبرنګاری میاید تا چیزی پیدا کند و بجهانیانیان تقدیم کند. خوشبختانه که حالا برای هر کتګوری انسانها امکانات خواندن – ګوش کردن – دیدن  وجوددارد  انترنت هم که در هر خانه وپسخانه  -دفتر ودیوان راه پیدا کرده وهرچه بخواهی ونخواهی عاجت به بیرون رفتن نیست از همین کلکینچه پیدا میشه ، بهمین خاطر شوق من هم به کارهای ژورنالستیکی روزافزون شده خواستم یک خبر ناب و یکمصاحبه  تاب داشته باشم .

اګر میخواستم با انسانهای مهم و شخصیت های سیاسی مصاحبه داشته باشم  باید ژورنالیست مسلکی – سند و مدرک داشته باشم. کارت هویت وبالاخره اجازه وفلان و بسمدان  غیره وغیره تا پیش انها خودرا برساندم بخاطری که حالا اعتبار هم نمانده دیدید بچشم وسر که همین ژورنالیست بود که احمدشاه مسعود را از بین برد و صدها حادثه دیګر هم در جهان شده حالادر صد جای تلاشی و در صدجایی دیګر سند ومدرک کار دارند که برای من ناممکن بود. از همه ګذشته افراد مهم حالادیګر با ژورنالیستهای حق وناحق مصاحبه هم نمیکنند باید یا بی- بی – سی باشد یا سي- آن-ان  یاهم الجزیره .

مصاحبه های شخصی دیګر بازار شان کم رنګ شده و روی همرفته در جستحوی واقعیت وراستی میخواستم برایم که  این حرفهااز دل وزبانهای ادم های سیاسی دیګر خارج شدنی نیست که نیست فقط وفقط چرت میزنند که در کجا چه رقم رنګ میچلد خوده همان رنګ میکنند . ګناهی اینها هم نیست انقدر مد را تعقیب کرده اند که دیګر محتاط شده اند و ګفته اند که ترک اعتیاد باعث مرض میشود اینها دیګر نمیتوانند به اعتیاد ترک بګویند چون از مریضی خود میترسند .

در سابق ها خوب بود دو رقم مد بود یکی شرقی و یکی غربی کسی از یکی وکسی هم از دیګر تقلید میکرد حالادیګر همه غربی شده اند و یکنواخت.

بهمین خاطر فکر کردم مصاحبه کردن با اینها کاریست محال بیرون کردن واقعیت هم از دل ودرون اینها نا ممکن . وقتیکه مصاحبه ګران مسلکی را هم میبینم که واقعیت هارا افشا میکنند یا سر به نیست میشوند یا توبه ګار مثلی فیاض وامثال انها .

هر روز با خود چرت زده که باکی چګونه و در کجا مصاحبه کنم ودر رسانه هابسپارم  هیچ نفر نیافتم . بالاخره با خود تصمیم ګرفتم که با خداوند (ج) یک مصاحبه داشته باشم . درفکری  جمع وجور کردن وسایل شدم که برای مصاحبه ضرورت است  کمره- قلم – کاغذ  وسایل ضبط همه چیزهاییکه خبرنګاران از ان استفاده میکنند را داشتم تهییه میکردم  که بیادم امد صدا ی خداوند را نمیشه که ثبت کنی چون او با دلهاحرف میزند یا چهره اورا با چشم خوددیده نمیتوانی که از او با کمره عکاسی کنی بلکه با چشمی دل دیده میتوانی این همه وسایلی که میخواهی هیچ کدام بدرد نمیخورد . در فکری رفتن نزد او شدم  با خود اندیشدم که او را در کجا خواهم دید در کوههای سر بفلک کشیده- در میان جنګلهای بی سر وپا -در بحرهای بیکران در مزارع سبز و سیر اب –یا دشتهای خشک وریګی تا با محیط انجا لباسی تهیه کنم.  بازهم با خود اندیشدم که این همه بند وبساط برای سفر در کارنیست چون او همه جا در هر مکانی است  لازم نیست که خود راسرګردان کنم .

حالا حالا که داشت همه امکانات به هیچ بدست امده بدون خرچ و مصرف باید مصاحبه را انجام بدهم.  چګونه از کجا شروع کنم؟ چونکه شخصی حر فوی و مسلکی نیستم  اغاز مصاحبه هم برایم کاری اسان نیست باید افکارم را جمع کنم،تا زیر تاثیر نروم سوالهای کوتاه و پر مفهوم کنم .

ماهها در فکر فرورفتم که چه سوالهایی باید صورت بګیرد  - مذهبی باشد ؟ نه نه خیلی طول وعرض میکشد از حضرت ادم شروع میشه اشتباهات بی بی هوا در بین میاید اعمال حضرت موسی حضرت عیسی ویکصدو بیست چهار هزار پیغمبر وصدها ادیان جداګانه که خارج از مذاهب ماست .

اسلامی باشد ؟ نه نه از تاریخ اسلام همه مثلی افتاب خبر دارند از نبوت حضرت رسول الله  -چهار یار  - فاتحین جنګها-  قهرمانان اسلام اظهر من الشمس است تا فرقه های مذهبی و علت های که اینها بوجود امده اند .

از سیاست ګپ ها شروع شود بهتر خواهد بود  اّه  آه.

خود سیاست هم کمتر از ادیان سابقه ندارد از وقتیکه انسانها دست چپ وراست را شناخته اند سیاست کرده اند  یکرنګ هم نه  رنګانګ سیاست کرده اند . اګر این همه بر سوابق و ګذشته ها یش سوال کنم باز هم طولانی تر خواهد شد  زمان زیادی را دربر خواهد ګرفت . بیاکه از سیاست خارجی صرف نظر کنیم سیاست داخلی (وطن) خود را از او بپرسم .

اندیشدم از کجا شروع شود ؟؟؟؟

افغانستان- افغانستان--- افغانستان .

فقط از داخل :

رهبران همه از خارج اماده اندیا به دیکتی خارجی ها کار میکنند شامل سوال نباشند.

حکومت از خارج امده بازهم شا مل سوال نشود .

جنګ از خارج امده خارجی ها بر ملت ما تحمیل کرده شامل نشود.

طالب وطالبانی از خارج باالفعل صادر شده وتحمیل میشه  ګنجایش ندارد .

انتحاری توسط خارجی ها میشه – افراد بیګناه توسط خارجی ها کشته میشه – بیکاری تو سط خارجی ها بر نامه ریزی شده – فقر ګرسنه ګی کار خارجی هاست – ادم ربایی  قاچاق مواد مخدره توسط دست نشانده های خارجیها شده مکتب سوزی ها و تیزاب پاشی ها توسط  نوکران سوګند خورده انها انجام میشه  شامل سوال نشود  فقط وفقط  سوالهای که مربوط داخل یعنی ما افغانها میشه باید صورت بګیرد.

فکر کردم چرت زدم که چه سوالی که مربوط به خودما سچه وپاک افغانی باشد کنم. هر لحظه ودر هرکجایی در این مورد و سوژه با خود در اندیشه وفکر بودم

تا برای خود سوالهای که مربوط به مسایلی داخلی ما باشد و راهای حلی نیز در ان.

برای انکه در جریان سوال و جواب تیز فهم باشم یکدستی تری بر سرم کشیده تا استورانه کار کند–برای ګرفتن صدا ګوشهایم را چه که همه روی را تا زنخ شسته وبرای انکه با جرات  عام وتام حرف دلم را بګویم سرتا بپایم را غسل داده در اتاق مصاحبه (جای نماز ایستاده)بعد ازادای سلام واحترام  دو زانو درمقابلش نشسته میخواستم سوالی اول را طرح نمایم که نا خود اګاه حواسم بسوی  ګذشته ها پرواز کرده بیادم ان رستورانت فرسوده ولی با صفایی شهر پلخمری رفت- ګوشه یی جای نماز را قات کرده............................

سال ۱۳۷۴بود در یکی از رستوانت های سر راه در پلخمری با یک جوانی تاجیکی(تاجیکستانی) رویی تصادف که کنارمن نشسته غذافرمایش داد اشناشدم .

در جریان غذا خوردن و بعداز ان حدودآ نیم ساعتی باهم حرف زدیم. او جوانی حدودی ۲۲یا ۲۳ساله بود انقدر هوشیار سلیم با احساس و با منطق که در تصور نمیګنجد.

هنګامی بود که مرحله اول جهاد در کابل بشګوفایی کامل رسیده بود ودر ولایات هم دربعضی کم و در بعضی بسیار زیاد در حالت شګوفایی بود و مرحله یا فازی دوم ان که شامل پلان امدن طالبان و شګوفایی بیشتر و بیشتر و بیشتر افغانستان بود در دستی اجرا قرار ګرفته بود .

تاجیک پسر خیلی کوتاه – کوتاه  وشیرین حرف میزد  چنین بیان کرد:

مسلمان بودم - برای جهاد کمر بستم – خیلی هم بخداوند ومذهبم  اشنا واعتقادداشتم.

به افغانستان امدم همه اموالم را که باخود اورده بودم در کندز افراد مسلح به قیمت ناچیز خریدند چنان ناچیزی که وقتیکه پول یک  ګاو زراعتی را برایم دادند درنانوایی دو قرص نان شد  بازهم چون کمر همت را درراه خدا بسته بودم از مال ومنال دنیا دل بریده  برایم بی ارزش بود سپاس از مردم ګرسنه افغان که خودګرسنه میماندند و نان خود را برای ما میدادند تعلیم دیدیم – مسلح شدیم اماده یی جهاد ګردیدیم . هنګامی که  اماده برګشتن شدیم باخود میاندیشدم که چنانی کاری و خدمتی برای مردم و کشور خود خواهیم کردکه در تاریخ کشور ما وجهان ثبت شود همه جهان بر کشوراسلامی تاجکستان افتخارکنند اما در هنګامی  که داخل کشور خود شدیم بما هدایت دادند که مکاتب را بسوزانید – شفاخانه راحریق کنید – متعلمین را تهدیدکنیدمعلمین-داکترها و کارمندان دولتی را بکشید – پایه های برق و تیلیفون را از بین ببرید  مغازه ها را چور کنید اموال دولتی را غنیمت بیګرید  . داشتم شاخ میکشیدم که اینها چګونه مربیون ما هستند که در راه جهاد مارا بدنام میسازند  - ما که عزم راسخ به فردایی پیروزی داریم باز ما به مکتب – معلم –شفاخانه – داکتر  تیلیفو ن – برق  ضرورت داریم  امروز اګر همه را نابود سازیم فردا جواب این ملت را چه بدهیم   اګر امروز ما خود دزد ورهزن باشیم چګونه فردا  مردم را براه درست هدایت کنیم .........................................

باخود اندیشدم که نه . این راه خدا و رسول خدا نیست  این افغانهاست که کشوری خود را به  پارو حتا بدتر از ان تبدیل کرده میخواهند کشور ما هم چنین شود نه این افغانها چون در همسایه ګی ما قرار دارند رنج میبرند که خودشان بالای کوت خاکستر زنده ګی میکنند چرا مادر خانه و کاشانه پاک و منزه باشیم –اینها خود از شرم تاریکی سر شام میخوابند  حسادت میګیرند که ما درروشنایی برق نشسته و تلویزون نګاه کنیم ولذت ببریم -اینها که خود بیسواد اند رنج میبرند که همسایه ګانی باسوادی در کنارشان باشد ................... ...........

چون در ګروپی که بودیم خودم سر ګروپ بودم دوستانم را در انتظار ګذاشته شخصآعازم پاکستان شدم تا در انجا هدایاتی اصلی را از دست اول ګرفته و از هدایاتی غلط مربیون افغانی هم شاکی شوم  . چون نقشی سرګروپی ام و تازه برګشتنم از داخل تاجکستان باعث ان شد  تادر رده های اول راه بیافم و در ضیافت هاشان شنونده باشم  وقتی به انها از چشم دل دیدم جز فریب مردم و پلان تخریب ونابودی کشورم  چیزی ندیدم  درک نمودم که واقعآ سرنوشتی که امروز افغانها به ان سردچار اند اګردیر بجنبیم فردا نصیب ما خواهد شد .

هوشیار کسی است که از تجربه دیګران بیاموزد نه اینکه هر کار را خود بیازماید . من نمیحواهم بوطنم خیانت کنم – من نمیخواهم بمردمم خیانت کنم و وجدانم هم مرانمیګذارد که ارام بنشینم و جرم و جنایاتی که دیګران در حق ملت ووطنم کنند من نګاه کنم در این برنامه من حالا از افغانها شاکی نیستم چون خود شان بساز پاکستانی ها رقصیده اند همه انچه که درمنطقه میخواهد انجام بدهد این پاکستانی ها اند  بنام اسلام و بنام خدا همه منطقه را میخواهند ویران و داشته ونداشته هایشان را به یغما ببرند و مذهب را وسیله ساخته اند .

از بالایی ها من امروز بریده ام تا فردا که در قشلاق خود میرسم مطمینم که همه ګروپ ما از اینها خواهند برید و به کسی اجازه نخواهند داد تا کشور ما را ویران وملت ما را چون افغانها سرګردان ومحتاج سازند.

هنګامی که حرف میزد لهجه شرینش با جدیت – صراحت وواقعیت جلب توجه نموده حلقه بزرګی از مردان در دور او  ایستاده و سرتا بپا ګوش بودند.

احساسات وطن دوستی اش اشک در چشمان همه جاری ساخته چون همه را جنګ تحمیلی داغ دار نموده  فقر وناداری یخن همه را ګرفته -از کمبود داکتر - شفاخانه همه رنج میبردند  - همه را بیسوادی ازار میداد و تاریکی خفه میکرد  و هزاران غم دیګر که توسط پاکستانی ها بر ما تحمیل ګردیده وهنوزهم داشت تحمیل میګردید.

هرکدام ما میخواستیم افتخار مهمانداری همچو وطنپرست را داشته باشیم ولی مالک رستورانت بخاطری شهامت ومردانه ګی ان جوان از نام خداوند قسم یادکرد وهمه رستورانت را بخاطری انجوان مهمان شخصی خود اعلان کرده یک پول هم از کس نګرفت.

از ګذشته بخود امدم سوال ناکرده جواب ګرفتم  - واقعآ اینکه همه آلله وبلا را برګردنی خارجی ها انداخته ایم..... درست است که بم ها در خارج درست میشه ولی ما افغانها هستیم که بالای یکدیګر استعمال میکنیم – جنګهای ما باعث ان ګردیده که پای خارجی و زمینه یی مداخله پاکستان  مساعد ګردد- درست است که موادمخدر در خارج بازاری ګرم دارد ولی ما افغانها زارع ان هستیم – درست است پول های بی حساب  بیرونیهاپایش در میان است ولی ما افغانها هستیم که خود فروشی میکنیم – درست است که تیزابها از پاکستان میایید ولی ما افغانها بروی دختران می پاشیم – درست است که ګوګردساخت خارجی هاست ولی ما افغانها از ان برای سوختاندن مکاتب و مجامع عام المنفعه کار میګریم – درست است سلاح ها ومرمی توسط خارجی ها وارد میشود ولی ما افغانها هستیم که توسط ان هموطن افغانی خودرا میکشیم

بلی :

ماخود قاتلیم خود مقتولیم - خود ظالمیم خود مظلومیم – خود ګنهکاریم خود بیګناهیم- خود انفجاریم خود انتحاری – خود عاملیم خود معلول ...................... خود کرده را ندردی است و نه دوا.

                 ګوشه جاینمازم را بازکرده از صدق دل سر بسجده مانده از بارګاه رب العالمین استدعا کردم تا بر این ملت رحم کنید تا دست وحدت دهند و از راه شیطان برګردند. امین

 دسمبر۲۰۰۸


December 7th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي